جدول جو
جدول جو

معنی حرف په - جستجوی لغت در جدول جو

حرف په
دنباله ی سخن، براساس قول و حرف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرف پهلودار
تصویر حرف پهلودار
حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد، کنایه از حرف گوشه دار و نیش دار، کلام پهلودار، سخن پهلودار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، صناعت، کسب و کار
فرهنگ فارسی عمید
(حَ فَ ذَ)
ناقۀ نجیب تهیگاه درآمده و لاغر. ج، حرافذ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ حَق ق / حَ)
حرف نورانی. رجوع به آن کلمه شود، بیان درست. سخن درست. سخن صحیح. رجوع به حرف شود
لغت نامه دهخدا
(حِ فِ ضَ)
ناقۀ اصیل و نجیب
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ عِلْ لَ / لِ)
الف و واو و یاء را بدین نام خوانند، و آنها را حروف مصوته و جوفیه نیز گویند واگر این حروف ساکن باشند حرف لین خوانده شوند. و اگر حرف پیش از آن هم جنس آن باشد حرف مد نامیده شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مَدد)
حرف عله است هنگامی که ساکن باشد و حرکت حرف پیش از آن هم جنس وی باشد، پس هر حرف مد حرف لین است نه بعکس و الف همواره حرف مد است. و واو و یاء گاهی حرف مد و گاهی حرف لین است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ جَرر)
حرف اضافه. پرپزیشن. پرپزیسیون. رجوع به حروف جاره شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ)
سخن بی معنی و بی هوده. حرف مفت
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ کَ)
حرّاف. متکلم. زبان آور. ترجمان. (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ سَ)
حرف سرد. (مجموعۀ مترادفات ص 209)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ شَ بَهْ)
رجوع به حرف تشبیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ پَ)
سخن که بکنایت گویند. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرف پوچ
تصویر حرف پوچ
حرف بی معنی و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف پهلو دار
تصویر حرف پهلو دار
سخنی که به کنایه گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، کار، کسب، شغل، صناعت که روزی بدان دست آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در په
تصویر در په
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
((حِ فِ))
پیشه، کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیف که
تصویر حیف که
افسوس که
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
بیهوده، لاطائل، مزخرف، مهمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
Career, Profession
دیکشنری فارسی به انگلیسی
در مسیر راه، اطراف راه، کنار راه
فرهنگ گویش مازندرانی
فضول، سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی
تعقیب نمودناز روی نشانه ی پا در پی چیزی بودن، تعقیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکانی در سوادکوه، به دنبال بره، حافظ بره
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت بالا، بخش بالایی
فرهنگ گویش مازندرانی
کناره های دره
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بد
فرهنگ گویش مازندرانی
حرف اضافه، گوشتخوٰاران
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
карьера , профессия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
Karriere, Beruf
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
кар'єра , професія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
kariera, zawód
دیکشنری فارسی به لهستانی